header
آمار بازدید
شروع شمارش: 1397-02-24
کل بازدید ها: 150369
بازدید کننده: 134560
بازدید های امروز: 32
بازدید های دیروز: 321
زمان

شنبه 8 اردیبهشت 1403

جامع المطالب فی مناقب اسدالله الغالب علی بن ابی طالب (علیه السلام) (جلد دوم)
باب چهارم: فضائل امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و نامهای آن حضرت در قرآن کریم

فصل اول
فضائل امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در قرآن کریم

سوره حمد
‏‎1. "اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ" (سوره حمد، آیه 6) ؛ «ما را به راه راست هدایت فرما».
حاکم حسکانی از عالمان مشهور اهل سنت در کتاب شواهد التنزیل در تأویل این آیه، به نقل از ابن عباس آورده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود: تویی راه آشکار، و تویی راه راست، و تویی پیشوای مؤمنان.
و باز حسکانی در همان کتاب از اسلام بن مستنیر جعفی روایت کرده است که گفت: بر امام باقر (علیه السلام) وارد شدم و عرض کردم: جانم به فدایت! خوشایندم نیست برایت زحمت فراهم کنم، اما اگر رخصت فرمایی، پرسشی کنم. فرمود: از هرچه می خواهی، بپرس! گفتم: از قرآن بپرسم؟ فرمود: آری. گفتم: فرموده خداوند در کتابش: "هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ"(سوره حجر، آیه 41) ؛ «این راه مستقیمی است که بر عهده من است» چه مفهومی دارد؟ فرمود: راه علی بن ابی طالب. گفتم: راه علی بن ابی طالب؟! فرمود: [آری] راه علی بن ابی طالب.
و در همان کتاب از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: راهی که ابلیس گفت: لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ"(سوره اعراف، آیه 16) ؛ «من بر سر راه مستقیم تو می نشینم»، راه علی است.
و در همان کتاب از حذیفه روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اگر ولایت علی (علیه السلام) را پذیرا شوید، او را هدایت کننده و هدایت شده می یابید و با هدایت او است که می توانید راه راست را پیدا کنید [یعنی راه علی (علیه السلام) شما را به راه مستقیم (مذهب حقه شیعه امامیه) و بدون انحراف و گرایش به مذاهب گوناگون هدایت می کند].
و در تفسیر قمی از امام صادق (علیه السلام) درباره تفسیر «الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» روایت شده است که آن حضرت فرمود: مراد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) و شناخت او است، و دلیل آن هم این فرموده خداوند است: "وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ"(سوره زخرف، آیه 4) ؛ «و آن در أمّ الکتاب (لوح محفوظ) نزد ما بلندپایه و استوار است.» او امیرمؤمنان است در أم الکتاب ۱، در این فرموده خدا: "اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ"
و در تفسیر نور الثقلین از مفضل بن عمر نقل شده که گفت: از امام (علیه السلام) درباره صراط سؤال کردم، حضرت فرمود: صراط راه و طریق شناخت خدای عزوجل است، و آن دو صراط است: صراطی در دنیا و صراطی در آخرت. صراط دنیا همان امامی است که طاعتش واجب است. کسی که در دنیا او را شناخت و به هدایت او اقتدا کرد، بر صراطی که آن پل جهنم در آخرت است، می گذرد و کسی که در دنیا او را نشناخت، پایش در صراط آخرت می لغزد و به جهنم می افتد.
2. "صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ"(سوره حمد، آیه 7) ؛ «[خداوندا! ما را به] راه كسانى كه آنها را مشمول نعمت خود ساختى، [هدايت كن]».
در کتاب شواهد التنزیل آمده است: صراط در این آیه، به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و کسانی که با آن حضرت بودند و نیز به علی بن ابی طالب (علیه السلام) و پیروان او تأویل شده است.
(۱) امّ الکتاب چیست؟
«امّ» در لغت به معناى اصل و اساس هر چیزى است.[1]
«امّ‌الکتاب» یا «امّ‌القرآن» یکی از نامهای سوره حمد است، یعنی (مادر کتاب خدا) یا (مادر قرآن) این دو نامگذاری بدین جهت است که اوّلاً قرآن با این سوره شروع می‌شود و آغاز هر چیز را امّ آن می‌نامند. ثانیاً زیرا آن سوره را اصل و عصارهٔ قرآن می‌دانند.
امّ الکتاب یا به معناى کتابى است که اصل و اساس همه کتابهاى آسمانى است،[2] و یا همان لوحى است که نزد خداوند از هرگونه تغییر و تبدیل و تحریفى محفوظ است (لوح محفوظ)؛ یعنی همان کتاب علم پروردگار است که همه حقایق عالم و حوادث گذشته و آینده (تا قیامت) و همه کتابهاى آسمانى در آن درج شده است.[3]
تعبیر ام الکتاب دو کاربرد قرآنى دارد: یکى به معناى لوح محفوظ، کتابى که در پیشگاه خدا است و هیچ تغییرى در آن پدید نمی‌آید، برخلاف لوح محو و اثبات که مطالب آن قابل تغییر و تبدیل است.[4]
این معنا در دو آیه مطرح شده است: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»،[5] و «وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ».[6]
کاربرد دیگر امّ الکتاب، شرحی است که براى برخى از آیات قرآن در آیه هفتم سوره آل عمران بیان شده است.
امّ در این آیه، به معناى مرجع‏ و مقصود از کتاب در این آیه، قرآن کریم است. بر این اساس، أمّ الکتاب مرجع کتاب است؛ یعنى آیاتى که بخش مرجع و مادر (آیات محکم، آیاتی که معنی آن واضح و روشن است) است و آیات دیگر (آیات متشابه، آیاتی که معنی آن مبهم و مشکل است) به آن بازمی ‌گردد.
بنابراین، قرآن کریم داراى دو بخش است: یکى بخش مرجع (آیات محکم) و دیگرى بخشى که باید به بخش مرجع بازگردانده شود (آیات متشابه).[7]
پی نوشتها:
[1]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق، مصحح، عطار، احمد عبد الغفور، ج ‏5، ص 1863، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق.
[2]. المیزان فى تفسیر القرآن، ج ‏18، ص 84؛ تفسیر نمونه، ج ‏21، ص 9.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏9، ص 60، تهران، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ تفسیر نمونه، ج ‏21، ص 9.
[4]. مصباح یزدى، محمدتقی، ‏قرآن‌شناسى‏، ج ‏2، ص 174، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى‏، چاپ دوم، 1380ش.
[5]. رعد، 39: «خدا هر چه را بخواهد محو یا اثبات می‌کند و أم الکتاب نزد اوست».
[6]. زخرف، 4: «و همانا که آن در امّ الکتاب [که لوح محفوظ است‏] نزد ما بلند مرتبه و حکیم است».
[7]. قرآن ‏شناسى، ج ‏2، ص 174 – 175.
سوره بقره
‏‎3. ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ"(سوره بقره، آیه 2) ؛ «آن، کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزگاران است».
علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش به سند خود از ابی عبدالله (علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت «الکتاب» در این آیه را به حضرت علی (علیه السلام) تأویل کرده و فرموده است: شکی در او نیست، او مایه هدایت پرهیزگاران است.
و در تفسیر کاشف در ذیل آیه "وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ"(سوره آل عمران، آیه 7) ؛ «تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم، نمی دانند.» از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: آن، قرآن خاموش است و قرآن ناطق منم.
4. "وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ"(سوره بقره، آیه 8) ؛ «گروهی از مردم می گویند: به خدا و روز قیامت ایمان آورده ایم، حال آنکه ایمان نیاورده اند».
علامه مجلسی (ره) در بحارالانوار می نویسد : در میان انبوه مردمی که در روز غدیر خم حضور داشتند، می توان از ابوبکر و عمر و سران مهاجرین و انصار یاد کرد که با امیرمؤمنان (علیه السلام) بیعت کردند و عمر به آن حضرت تبریک گفت. در بین بیعت کنندگان، کسانی بودند که در باطن، به امامت و ولایت حضرت علی (علیه السلام) ایمان نیاوردند و در دل، آن را نپذیرفتند. طبق روایتی از امام کاظم (علیه السلام) این آیه بر آنان تطبیق شده و خداوند، پیامبرش را از بیمار دلی آنان مطلع کرده است، با این همه، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با بزرگواری، ایمان ظاهری آنان را پذیرفت و باطن آنان را به پروردگارش واگذار کرد....
5. في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما کانُوا يَکْذِبُونَ"(سوره بقره، آیه 10) ؛ «در دلهای آنان یک نوع بیماری هست؛ خداوند بر بیماری آنان افزوده و به خاطر دروغهایی که می گفتند، عذاب دردناکی در انتظار آنان است».
علامه مجلسی (ره) در بحارالانوار از امام کاظم (علیه السلام) روایت کرده که در تأویل این آیه فرمود: این آیه نیز حکایت از نفاق و بیماری دل کسانی می کند که به غدیر ایمان نیاوردند.
6. "وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ * اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ"(سوره بقره، آیات 14 و 15) ؛ «هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات می کنند، می گویند: ما ایمان آورده ایم. [ولی] هنگامی که با شیطان های خود خلوت می کنند، می گویند: ما با شماییم، ما فقط [آنان را] مسخره می کنیم. * خداوند آنان را استهزاء می کند و آنان را در طغیانشان نگه می دارد تا سرگردان شوند».
حاکم حسکانی در شواهد التنزیل در شأن نزول این آیه مبارکه با سند خود از محمد بن حنفیه روایت می کند که گفت: روزی امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب (علیه السلام) به همراه سلمان فارسی، عمار، صهیب، مقداد و ابوذر از خارج شهر مدینه به سوی شهر می رفتند. در بین راه به عبدالله بن ابیّ بن سلول (سرکرده منافقان مدینه) و یارانش برخوردند. هنگامی که امیرمؤمنان (علیه السلام) نزدیک شد، عبداللّه بن ابىّ [به آن حضرت] گفت: مرحبا به سرور بنى هاشم و وصى پیامبر خدا و برادر و داماد او و پدر دو نوه پیامبر که مال و جانش را در راه پیامبر می بخشد. على علیه السلام فرمود: واى بر تو اى پسر ابىّ تو منافق هستى و من به منافق بودن تو گواهى مى‏ دهم. پس ابن ابىّ گفت: درباره من چنین مى‏ گویى؟ سوگند به خدا من نیز مانند تو و یاران تو مؤمن هستم. على علیه السلام فرمود: مادرت به عزایت بنشیند تو جز یک منافق نیستى. آنگاه امیرمؤمنان (علیه السلام) خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و ماجرا را به اطلاع آن حضرت رساند و در پی آن، آیه "وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا..." نازل شد؛ یعنی هنگامی که عبدالله بن ابی و یارانش امیرمؤمنان (علیه السلام) را ملاقات کردند، گفتند: ما ایمان آورده و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن را تصدیق کردیم. [ولی] هنگامی که با منافقان هم کیش خود خلوت می کنند، می گویند: ما در کفر و شرک با شماییم، ما تنها علی بن ابی طالب و یارانش را مسخره می کنیم. خداوند آنان را به خاطر این که در دنیا علی (علیه السلام) و یارانش را مسخره می کردند، در آخرت مسخره و مجازات خواهد کرد. دشمنی منافقان با امیرمؤمنان (علیه السلام) از راههای تشخیص آنان [از مؤمنان] بوده است.
و در الریاض النضرة از حذیفه و ابوسعید خدری نقل شده است که گفتند: ما منافقان را از روی کینه و دشمنی آنان با علی بن ابی طالب می شناختیم.
و در تنبیه الغافلین نیز از ابوذر غفاری نقل شده که وی می گوید: در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ما منافقان را از روی سه ویژگی می شناختیم: تکذیب خدا و رسول، تخلف از نماز و دشمنی با علی بن ابی طالب (علیه السلام).
و ذهبی در تاریخ الاسلام از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده که خطاب به امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: تو را جز مؤمن دوست ندارد و جز منافق دشمن نمی دارد.
7. "وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ"(سوره بقره، آیه 25) ؛ «به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، بشارت ده که باغهایی از بهشت برای آنان است که نهرها از زیر درختانش جاری است. هر زمان که میوه ای از آن به آنان داده شود، می گویند: این همان است که قبلاً به ما روزی داده شده بود. [ولی اینها چقدر از آنها بهتر و عالی تر است.] و میوه هایی که برای آنان آورده می شود، همه [از نظر خوبی و زیبایی] یکسانند و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود».
حسکانی در شواهد التنزیل از ابن عباس نقل کرده است که گفت: این آیه، درباره علی، حمزه، جعفر و عبیده بن حارث بن عبدالمطلب نازل شده است.
8. "وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ"(سوره بقره، آیه 30) ؛ «[ای پیامبر! به خاطر بیاور] هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین، جانشینی (نماینده ای) قرار خواهم داد. [فرشتگان] گفتند: [پروردگارا!] آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد و خونریزی کند؟! [زیرا موجودات زمینی دیگر (جن و نسناس) قبل از این آدم وجود داشتند نیز به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است] ما تسبیح و حمد تو را به جای می آوریم و تو را تقدیس می کنیم. پروردگار فرمود: من حقایقی را می دانم که شما نمی دانید».
حاکم حسکانی در شواهد التنزیل از عبدالله بن مسعود روایت کرده که می گوید: در قرآن، جانشینی خدا در زمین بر سه نفر اطلاق شده است:
یکی حضرت آدم (علیه السلام) بنابه آیه: "وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً"(سوره بقره، آیه 30)
دوم حضرت داود (علیه السلام) بنابه آیه: "يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ"(سوره ص، آیه 26) ؛ یعنی در سرزمین بیت المقدس.
سوم حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) بنابه آیه: "لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ"(سوره نور، آیه 55) ؛ یعنی علی (علیه السلام) را در زمین جانشین خود ساختیم، چنانکه پیش از او آدم و داود را جانشین ساخته بودیم.
9. "فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ"(سوره بقره، آیه 37) ؛ «سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت [و با آنها توبه کرد] و خداوند توبه او را پذیرفت؛ زیرا خداوند توبه پذیر و مهربان است».
صاحب تنبیه الغافلین با سند خود از ابن عباس نقل کرده است که گفت: هنگامی که خداوند به آدم امر کرد که از بهشت بیرون برود، چشم به آسمان گشوده، پنج شبح در سمت راست عرش مشاهده کرد. آنگاه [با شگفتی] گفت: آیا پیش از آفرینش من نیز مخلوقی آفریده ای؟ خداوند متعال بر او وحی کرد: آیا به این اشباح نمی نگری؟ گفت: آری. خدا فرمود: اینان برگزیده شده از نور منند. نام آنان را از نام خود گرفته ام. من محمودم و این محمد. من اعلایم و این علی. من فاطرم و این فاطمه. من محسنم و این حسن. و برای من اسمای حسنی (نیکوترین اسمها) است و این حسین است. آنگاه آدم گفت: به حق آنان مرا ببخش. خداوند بر او وحی فرمود: تو را بخشیدم. و این کلماتی است که خداوند فرمود: "فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلِماتٍ..."
10. "أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ"(سوره بقره، آیه 40) ؛ «به پیمانی که با من بسته اید، وفا کنید تا من نیز به پیمان شما وفا کنم».
در تفسیر عیاشی در تأویل این آیه آمده است: به ولایت علی (علیه السلام) که از سوی خدا واجب است - بلکه اوجب واجبات است - وفا کنید تا رفتن به بهشت را بر شما وفا و تعهد کنم.
11. "وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ"(سوره بقره، آیه 41) ؛ «و به آنچه نازل کرده ام (قرآن) ایمان بیاورید؛ که نشانه های آن با آنچه در کتابهای شما است. مطابقت دارد؛ و نخستین کافر به آن نباشید و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید [و به خاطر درآمدی ناچیز، نشانه های قرآن و پیامبر اسلام را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید] و تنها از من [و مخالفت با دستورهایم] بترسید [نه از مردم]».
عیاشی در تفسیرش آورده است: جابر جعفی، تأویل (تفسیر باطنی) این آیه را از امام باقر (علیه السلام) پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: یعنی از نخستین کسانی نباشید که به [امامت و ولایت] علی (علیه السلام) کافر شدند.
12. "وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ"(سوره بقره، آیه 43) ؛ «و نماز را به پا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید [و نماز را با جماعت بگزارید]».
حسکانی در شواهد التنزیل به نقل از ابن عباس آورده است: آیه "...وَ اركَعُوا مَعَ الرّاكِعِینَ" درباره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی بن ابی طالب (علیه السلام) نازل شده است که هر دو نخستین کسانی بودند که نماز گزاردند و رکوع به جای آوردند.
13. "وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ"(سوره بقره، آیه 82) ؛ «آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند ماند».
حاکم حسکانی در شواهد التنزیل به نقل از ابن عباس می گوید: این آیه، ویژه علی (علیه السلام) نازل شد. او نخستین کسی است که ایمان آورد و پس از رسول خدا نخستین کسی است که نماز گزارد.
14. "وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا"(سوره بقره، آیه 83) ؛ «و به پدر و مادر [خود] نیکی کنید».
در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: برترین پدر و مادر شما و سزاوارترین آن دو به سپاس گزاری، محمد و علی هستند.
و در همان کتاب آمده است که امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که می فرمود: من و علی دو پدر برای این امتیم، و حق ما بر آنان بزرگتر است از حق پدر و مادرشان. اگر ما را اطاعت کنند، آنان را از آتش نجات می دهیم و به خانه آرامش (بهشت) راهنمایی شان می کنیم....
و صاحب ینابیع الموده از جابر بن عبدالله، عمار یاسر و ابو ایوب انصاری روایت کرده که گفته اند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: حق علی بر مسلمانان همانند حق پدر است بر فرزندش.
15. "فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ..."(سوره بقره، آیه 89) ؛ «پس هنگامی که آنچه [کتاب (قرآن) و پیامبری] را که [از قبل] شناخته بودند، نزد آنان آمد، به او کافر شدند».
در تفسیر عیاشی از جابر روایت شده که گفت: از امام باقر (علیه السلام) درباره آیه "فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ" پرسیدم، حضرت فرمود: تأویل این آیه این است: هنگامی که آنچه [از قبل] درباره علی (علیه السلام) می دانستند، نزد آنان آمد، به او کافر شدند. آنگاه خداوند در حق آنان، یعنی بنی امیه، فرمود: در باطن قرآن، آنان کافرند.
16. "وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ"(سوره بقره، آیه 207) ؛ «و از میان مردم كسى است كه جان خود را برای بدست آوردن خشنودی خدا می فروشد (فدا می کند)».
صاحب ینابیع الموده به سند خود از امام علی بن الحسین (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: نخستین کسی که جان خویش را برای خشنودی خداوند فروخت، علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود.
و در کتاب تنبیه الغافلین آمده: قرآن مجید برای اینکه فداکاری بی نظیر امام امیرالمؤمنین، در همه قرنها و عصرها جاودان بماند، در آیه مذکور، جانبازی آن حضرت را ستوده است. داستان این جانبازی به نقل از تاریخ طبری به اختصار چنین است: سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله، فردی را انتخاب کنند که به هنگام نیمه شب، یک باره بر خانه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند. بدین طریق، هم مشرکان از تبلیغات او آسوده می شدند و هم خون او در میان قبایل عرب پخش می شد و خاندان هاشم نمی توانستند با همه قبایل که در ریختن خون وی شرکت کرده بودند، به خون خواهی و مبارزه برخیزند. فرشته وحی (جبرئیل)، پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و دستور الهی را به او ابلاغ کرد که باید هرچه زودتر مکه را به عزم یثرب (مدینه) ترک کند. شب فرا رسید. مکه و محیط خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تاریکی شب فرو رفت. مردان مسلح قریش، هر یک از سویی به جانب خانه رسول خدا روی آوردند. اکنون پیامبر باید با استفاده از شیوه غافلگیری، خانه را ترک کرده، و در عین حال، چنین وانمود کند که در خانه است و در بستر خود آرمیده است. برای اجرای این نقشه، لازم بود که فرد جانباز و فداکاری در بستر او بخوابد و روانداز سبز پیامبر را به خود بپیچد تا افرادی که نقشه قتل او را کشیده اند، تصور کنند که او هنوز خانه را ترک نگفته است و توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود و از عبور و مرور افراد، در کوچه و بیرون مکه جلوگیری نکنند. اما کیست که از جان خود بگذرد و در خوابگاه پیامبر بخوابد؟ این فرد فداکار حتماً کسی است که پیش از همه به وی ایمان آورده است و از آغاز بعثت، پروانه وار گرد شمع وجود او گردیده است. آری، این شخص شایسته، کسی جز علی (علیه السلام) نیست و این افتخار باید نصیب وی شود. از این رو، پیامبر رو به علی کرد و گفت: مشرکان قریش نقشه قتل مرا کشیده اند و تصمیم گرفته اند که دسته جمعی به خانه من هجوم آورند و مرا در میان بستر بکشند. به همین علت، از سوی خدا مأمورم که مکه را ترک کنم. لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابی و آن پارچه سبز را به خود بپیچی تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانه، در بستر خوابیده ام و مرا تعقیب نکنند. علی (علیه السلام) در اطاعت امر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از آغاز شب در بستر آن حضرت خوابید. چهل نفر آدمکش، خانه پیامبر را محاصره کرده بودند و از شکاف در به داخل خانه می نگریستند و وضع خانه را عادی می دیدند و گمان می کردند پیامبر در بستر خود خوابیده است. همه سراپا مراقب بودند و آن چنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند که جنبش موری از نظر آنان مخفی نماند. مردان مسلح، در حالی که دستهایشان بر قبضه شمشیر بود، منتظر لحظه ای بودند که همگی به خانه وی یورش آورند و خون پیامبر را بریزند. آنان از شکاف در به خوابگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می نگریستند و از فرط شادمانی در پوست نمی گنجیدند و گمان می کردند که به زودی به آرزوی خود خواهند رسید، اما علی (علیه السلام) با قلبی مطمئن و خاطری آرام در خوابگاه پیامبر دراز کشیده بود، زیرا می دانست که خداوند، پیامبر عزیز خود را نجات داده است. دشمنان، نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر هجوم آورند؛ ولی به عللی از این تصمیم منصرف شدند و سرانجام، قرار گذاشتند صبح هنگام روشن شدن هوا وارد خانه شوند و مأموریت خود را به انجام برسانند. عاقبت پرده های تیره شب به کنار رفت و صبح هنگامی كه هوا كمی روشن شد، مأموران به طور دسته جمعی با شمشیرهای برهنه به خانه پیامبر هجوم آوردند و از اینکه در آستانه تحقق بزرگ ترین آرزوی خود بودند، شادی سراسر وجودشان را در برگرفته بود؛ اما هنگامی که وارد خوابگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شدند، علی را به جای پیامبر یافتند. خشم و تعجب، سراپای وجود آنان را فراگرفت. رو به علی کرده و پرسیدند: محمد کجاست؟ فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من می خواهید؟ در این هنگام، کافران از فرط عصبانیت به سوی علی (علیه السلام) حمله بردند و او را به سوی مسجد الحرام کشیدند، ولی پس از بازداشت کوتاهی، ناگزیر آزادش کردند و در حالی که خشم گلوی آنان را می فشرد، تصمیم گرفتند که از پای ننشینند تا جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را کشف کنند.
و علامه مجلسی (ره) در بحارالانوار نقل کرده است: خداوند در آن شب، به دو فرشته بزرگ خود، جبرئیل و میکائیل خطاب کرد که اگر من برای یکی از شما مرگ و برای دیگری حیات را مقرر کنم، کدامیک از شما حاضر است مرگ را بپذیرد و زندگی را به دیگری واگذار کند؟ در این لحظه، هیچکدام نتوانست مرگ را بپذیرد و در راه دیگری فداکاری کند. سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که به زمین فرود آیید و ببینید که علی چگونه مرگ را خریده، خود را فدای پیامبر کرده است، آنگاه جان علی را از شر دشمن حفظ کنید.
17. "الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُوا مَنًّا وَلا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ"(سوره بقره، آیه 262) ؛ «کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، سپس به دنبال انفاقی که کرده اند، منت نمی گذارند و آزاری نمی رسانند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است، و نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند».
بارزترین مصداق این آیه، حضرت علی (علیه السلام) است که اموالش را بدون منت گذاری و آزار رسانی و تنها برای رضای خداوند انفاق می کرد.
در تفسیر عیاشی از سلام بن مستنیر از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: آیه "الَّذینَ یُنفِقونَ اَموالَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ"(سوره بقره، آیه 265) ؛ «کسانی که اموال خود را برای خشنودی خدا انفاق می کنند.» در شأن علی (علیه السلام) نازل شد.
و باز در همان کتاب از ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود: افضل آنان در آیه "الَّذینَ یُنفِقونَ اَموالَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ" امیرمؤمنان (علیه السلام) است، و او کسی است که مالش را برای خشنودی خدا انفاق کرد.
18. "الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ"(سوره بقره، آیه 274) ؛ «آنان که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق می کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی بر آنان است و نه غمگین می شوند».
سیوطی در تفسیر الدر المنثور از ابن عباس روایت کرده است که گفت: این آیه درباره حضرت علی (علیه السلام) نازل شده و این، هنگامی بود که آن حضرت چهار درهم داشت، یکی را در شب و دیگری را در روز و آن دوی دیگر را یکی در نهان و دیگری را آشکارا انفاق کرد.
سوره آل عمران
‏‎19. "وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا..."(سوره آل عمران، آیه 7) ؛ «و تأویل آن را جز خدا و آنان که قدم در دانش استوار کرده اند، نمی داند. آنان می گویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ما است...».
«الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم» امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
صاحب تنبیه الغافلین روایات زیر را در تأیید این قول آورده است:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من شهر علمم و علی در آن است.
و نیز فرمود: قاضی ترین شما علی است.
و عمر گفت: اگر علی نبود، عمر هلاک می شد.
و نیز گفت: خداوند مرا باقی نگذارد در مواجه با معضلی که در [حلّ] آن ابوالحسن (علی بن ابی طالب) نباشد.
  • قیمت (تومان):60,000
  • قیمت خرید نقدی (تومان): 60,000
  • خرید پستی خرید نقدی
سبد خرید
جستجو
پشتیبانی از طریق مسنجر
طراحی سایت : واحد فنی ایران مارکت سنتر (شرکت نگین ابتکار توس)
به ncactus.ir امتیاز دهید :
با تشکر از حمایت شما