header
آمار بازدید
شروع شمارش: 1397-02-24
کل بازدید ها: 150264
بازدید کننده: 134477
بازدید های امروز: 248
بازدید های دیروز: 294
زمان

جمعه 7 اردیبهشت 1403

سلسله شاهنشاهی اشکانیان
((اشک شخصیتی مجهول نیست زیرا برادرش (تیرداد) او را همچون خدائی نمایانده شده در حالیکه کمانی در دست دارد، در پشت سکه‎هایش بر فراز "اومفالوس " به حال نشسته تصویر کرده است. اومفالوس به زبان یونانی به معنای ناف است و طبق افسانه‎های یونانی یکی از سنگ‎های آسمانیست که مرکز دنیا بشمار می‎رود. این سنگ در معبد "آپولون " حفظ شد و مورد پرستش قرار گرفت. معمولاً آپولون در تصاویر بر فراز این سنگ به حال نشسته نمایانده می‎شود.))
درباره اشکانیان فراوان سخن گفته‎اند. اختلاف منابع غربی و شرقی بسیار است. در تاریخ نگاری غربی، هرجا که پای ایران در میان بوده است، کمابیش از تاریخ ایران نیز یاد کرده‎اند. گرچه قلم در دست دشمن بوده و راست و دروغ و افسانه را به هم پیوسته‎اند، ولی تاریخ پژوهان جدید با روش استدلالی و علمی، تاریخ ایران کهن را بازیافته و منتشر کرده‎اند.
ولی در شرق قضیه دگرگون بوده است، زیرا اسناد و مدارک تاریخ کتبی (جز برگهای سنگی تاریخ، سنگ نگاشته‎ها) تقریباً از میان رفته‎اند و تاریخ شفاهی نیز به انگیزه‎های سیاسی و عقیدتی و به ویژه برای مناسب ساختن سالهای بشارت و ظهور در هزاره‎های دوازده‎گانه، دستخوش تغییرات مکرر گردیده است. بعنوان نمونه اردشیر بابکان فاصله زمانی از تاریخ اسکندری (311 پ م) تا جلوس خود (226م) را که 537 سال بود، 260 سال اعلام داشت که در نتیجه 277 سال از تاریخ که کمابیش مربوط به اشکانیان است حذف گردید.
برای رسیدن به تأسیس سلسله‎ی اشکانیان باید از اسکندر مقدونی آغاز کرد. اسکندر کیست؟ زمان و مکان او کدام است؟ و تاریخ جهانگشائی او چیست؟ اسکندر خود را پسر "زئوس" می‎خواند و برآن بود که او را باید چون خدائی بنگرند و بپرستند. اما وقایع نگار او "کالیستن" که خواهرزاده‎ی ارسطو بود او را از این خودخدابینی منع می‎کرد. همین امر خشم اسکندر را برانگیخت و فرمود او را زندانی و به روایتی سربه نیست کردند.
کالیستن تاریخ نگار اسکندر بود ولی آنچه که نوشته بود پس از او به دست نیامد. قرنها بعد از اسکندر شخصی در مصر با جمع آوری افسانه‎های موجود درباره اسکندر، کتابی به نام کالیستن تألیف کرد که به کالیستن کاذب شهرت یافت. این کتاب بنمایه‎ی اسکندرنامه‎های افسانه وار و اغراق‎آمیز شرق و غرب گردید.
اکنون اسکندر که در تبلیغات امپریالیستی و صهیونیستی مظهر غلبه‎ی دائمی غرب بر شرق قلمداد شده، برپایه همان افسانه‎ها سراسر تاریخ را تسخیر کرده است، در حالیکه زادگاه و تبار و نبردهای او زیر علامت سوال قرار دارد.
با این حال دگرگونی‎ها، فروپاشی‎ها و شکل گرفتن‎های نوین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بخشهایی از قاره‎های قدیم، وجود عاملی تاریخی را تأیید می‎کند و آن اسکندر است.
اما در شرق و به ویژه در ایران، افسانه‎های اسکندر را دست آویز قرار داده و درباره‎ی اسکندر قلم‎فرسائی کرده‎اند که هیچ یک نیز به نتیجه‎ی قطعی نرسیده است. تاریخ پژوهانی چون استاد ذبیح الله بهروز، دکتر محمد مقدم، مهندس احمد حامی، دکتر اصلان غفاری، سرکار خانم پوران فرخزاد، سرهنگ علیرضا علیرضازاده و... نیز تا حدودی نویسنده‎ی این متن، هریک به گونه‎ای به بررسی اسکندر و افسانه‎ی جهانگشائی او پرداخته و در تحدید و حتی نفی و انکار اسکندر پیش رفته‎اند تا جایی که نشریه جنجالی «در آستانه فردا» مدت‎ها پاک کردن پدیده اسکندر از تاریخ ایران را در هر شماره به زبان‎های متفاوت خواستار می‎شد. گوئی شاعرانگی شرقی آمیخته با حس ناسیونالیستی، آنان را بر انگیخته بود که کارنامه به دروغ اسکندری را افشا کنند، ولی راهی به دهی نبردند.
اکنون که تنور این پژوهش‎ها سرد شده است، باید گفت تداوم آثار تاخت و تاز اسکندر را نیز مانند تداوم آثار حمله تازیان، تاتاران، مغولان و تیموریان و اعقاب آنان می‎توان در نظر گرفت و پذیرفت. بنابراین ناگزیر باید فرمانروایی سلوکیان در ایران، بطلمیوسیان در مصر و ... را نتیجه فتوحات اسکندر دانست.
از کودتای داریوش اول علیه گئومات مغ و کشتار مغان در یک روز و معمول داشتن جشن مغ کشان هر ساله در همان روز، مغان از ترس جان به مناطق دور از پارس، به ویژه به آناطولی گریخته با تشکیل سازمانی زیر‎زمینی، اهداف سیاسی-عقیدتی خود را پی گرفتند تا زمان مناسب فرارسید و با تاخت و تاز اسکندر و تبانی و هماهنگی هم آئینان خود دولت هخامنشی را بر انداختند و سازمان زیرزمینی را آشکار و ساز و کار مغانه‎ی خود را در سراسر ایران گستردند و حدود پانصد سال بر این آرایش بودند. تا ساسانیان که میراث دار هخامنشیان بودند، در پایان هزاره یازدهم که زمان مناسب برای قیام بود، نهضت خود را آشکار و قدرت را بدست گرفتند.
نظیر این روند تاریخی در دولت ساسانی نیز دیده می‎شود. زیرا مانویان و مزدکیان متواری و سپس بازماندگان آنان با فرارسیدن زمان مناسب در براندازی ساسانیان موثر بوده‎اند.
***
تاجگذاری سر سلسله اشکانیان، اشک اول را سال 250 یا 248 یا 247 پیش از میلاد دانسته‎اند. ولی در روایات شرقی سال 65 پس از اسکندر را برابر سال 51 اشکانی انگاشته‎اند. در شاهنامه‎ی فردوسی نیز خسرو پرویز ساسانی خطاب به بهرام چوبینه از تبار اشکانی می‎گوید:
نخست از ری آمد سپاه اندکی
که شد با سپاه سکندر یکی

که در اینجا ری پایگاه پارتیان شمرده شده است. در جایی دیگر روشنک خطاب به تابوت اسکندر می‎گوید:
از آن پس بشد روشنک پر ز درد
چنین گفت کای شاه آزاد مرد

جهاندار دارای دارا کجاست
کزاو داشت گیتی همی پشت راست

همان خسرو و اشک و فریان و فور
همان نامور خسرو شهر زور

دگر شهریاران که روز نبرد
سرانشان ز باد اندر آمد به گرد

که نام اشک هم در زمره شاهانی که در جنگ اسکندر تباه گشته‎اند آمده است. گرچه مسلم نیست که اشک اول اشکانی باشد.
در شاهنامه فردوسی از اشکانیان که طولانی ترین سلسله پادشاهی تاریخ ایران بودند اثر چندانی نیست. شاهان اشکانی در شاهنامه اینانند:
بزرگان که از تخم آرش بدند
دلیر وسبکسار و سرکش بدند...

نخست اشک بد از نژاد قباد
دگر گرد شاپور خسرو نژاد

ز یک دست گودرز اشکانیان
چو بیژن که بود از نژاد کیان

چو نرسی و چون اورمزد بزرگ
چو آرش که بد نامدار سترگ

چو زو بگذری نامدار اردوان
خردمند و با رای و روشن روان

چو بنشست بهرام ز اشکانیان
ببخشید گنجی به ارزانیان

ورا خواندند اردوان بزرگ
که از میش بگسست چنگال گرگ...

...
چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان
نگوید جهاندیده تاریخشان

کزایشان جز از نام نشنیده‎ام
نه در نامه‎ی خسروان دیده‎ام

ولی پادشاهان تاریخی اشکانی از سال 250 یا 248 یا 247 پیش از میلاد مسیح تا 227 میلادی اینانند:
1. اشک اول 2. تیرداد اول 3. اشک دوم 4. فریا پات 5. فرهاد اول 6. مهرداد اول 7. فرهاد دوم 8. اردوان اول 9. هیمر 10. مهرداد دوم 11. اردوان دوم 12. سنتروک 13. فرهاد سوم 14. مهرداد سوم 15. ارد اول 16.پاکر اول 17. فرهاد چهارم 18. تیرداد دوم 19. فرهاد پنجم 20. ارد دوم 21. ونن اول 22. اردوان سوم 23. وردان 24. گودرز 25. مهرداد چهارم 26. ونن دوم 27. بلاش اول 28. پاکر دوم 29. اردوان چهارم 30. خسرو 31. بلاش دوم 32. مهرداد پنجم 33. بلاش سوم 34. بلاش چهارم 35. بلاش پنجم 36.اردوان پنجم 37. آرتاواز.
باری، آنچه که از شواهد موجود بر می‎آید این است که در گستره زیست بوم ایرانیان از ورارود تا میانرودان بلکه فراتر، در طول هزاره‎ها تاریخ و فرهنگ مکتوب وجود داشته که در تاخت و تازها سوزانده یا تاراج شده و از بین رفته است و تتمه آن را هم به هر بهانه حتی به جای مالیات سرانه می‎ستاندند و می‎سوزاندند. تاریخ و فرهنگ شفاهی هم کمابیش مخدوش و نا همخوان با مبانی واقعی گردیده است. با اینهمه آنچه از تاریخ و فرهنگ ایران مانده یا کشف می‎شود اغلب درخشان است.
پیش از پژوهش‎های عصر جدید، ایرانیان از سلسه‎های ماد، هخامنشی، اشکانی و تا حدودی ساسانی اطلاعات دقیقی نداشتند. بطوریکه به انگیزه‎های نیرنگ‎آمیز، سلسه‎های کیانی و هخامنشی را با فاصله‎های مکانی از شمال شرقی تا جنوب غربی ایران، و فاصله‎ی زمانی حدود 1200 سال، در هم ادغام کرده بودند ولی اکنون به کمک منابع و مدارک همسایگان تاریخی ایران و سکه‎ها و اسناد و آثاری که به مرور کشف شده و می‎شود می‎توان به ارزش‎های تاریخ و فرهنگ واقعی ایران دست یافت.
پس از سقوط سلسه‎ی مزدائی هخامنشی و کینه‎کشی متعصبانه‎ی اسکندر در ویران کردن و سوزاندن کانون‎های مزدائی، تاسیسات میترائی گسترش و آئین مهر با تحولی در متن، تجدید حیات می‎یابد. از سویی چون در روزگار ما فرضیه ظهور مهر پیامبر در زمان اشکانیان، ده‎ها سال ذهن‎های پژوهشگر را مشغول داشته است، دنباله این نوشته‎ی کوتاه به آیین مهر در دوره اشکانی اختصاص داده می‎شود.
«میترا و خورشید از مهمترین ایزدان مورد نیایش و پرستش پارتی به شمار می‎رفتند. «راولینسون» می‎نویسد که در دوران فرمانروایی پارتی‎ها، پرستشگاه‎های خورشید که پیکره‎های ایزد میترا در آن‎ها قرار داشت و آئین میترا با تشریفات گوناگون در آن‎ها برگزار می‎شد، فراوان بود. بدینسان بزرگداشت و پرستش میترا با دوره پادشاهی پارتی‎ها بستگی تمام دارد و این با توجه به نام‎های چند تن از پادشاهان پارت که میترادات (مهرداد) خوانده می‎شدند روشنتر می‎شود.3
«ساسانیان هرگز نمی‎توانستند پارتی‎ها را که پرستشگر ایزد میترا بودند و بسیاری از فرمانروایانشان میتراداد نامیده می‎شدند و در دوران آنها، آئین میترا‎گرایی در ایران بنیاد نهاده شد و تقریباً همه‎ی جهان آن روز را فراگرفت، در شمار دروغ گویان به میترا در آورند.»4 میترا درخشانترین خدای آریائیان پیش از ظهور زرتشت بود. این خدای دوره‎ی گله‎داری که با صفت «دارنده دشت‎های پهناور» شناخته و پرستیده می‎شد، پس از رشد و قوام کشت و کار، رویاروی مزدا خدای دوره‎ی کشاورزی قرار گرفت. درگیری پرستندگان این دو خدا در گات‎های زرتشت، یادگار زریران که جنگ ارجاسب تورانی و ویشتاسب کیانی را باز می‎گوید، و نبرد اسفندیار و رستم بازتاب یافته است.
این درگیری قرن ها کما بیش جریان داشته تا سرانجام میترا به گونه‎ی ایزدی هم ارج و هم ورج با مزدا، در سایه‎ی کبریایی اهورامزدا قرار می‎گیرد و پرستندگان هردو خدا آشتی کرده، یگانه می‎شوند. این پیوند می‎تواند نوعی جبهه‎گیری در برابر خدایان بیگانه باشد.
در زمان اشکانیان، تحولی درون گرایانه و رازآمیز در آئین‎ها و مراسم مهری شکل می‎گیرد که علت آن هنوز شناخته نیست. آیا پیامبری نو یا اصلاحگری در حوزه‎ی میترائیسم ظهور کرده، یا ضرورت‎های دینی و اجتماعی انگیزه‎ی چنان تحولی بوده است؟
«آنطور که از ظواهر امر بر‎می‎آید، تبدیل پرستش عمومی و آشکارای مهر به مجامع سری در قرون اول و دوم پیش از میلاد مسیح متحقق شده است.»5
فرضیه‎ی وجود تاریخی مهر پیامبر را استاد ذبیح‎الله بهروز در سال 1331 منتشر کرد و تا کنون گروهی از پژوهندگان در رد یا قبول آن نظر داده‎اند. استاد بهروز نوشته است: «در سال 1454 رصد [271] پ.م، 65 سال بعد از ملک اسکندر در سال 51 اشکانی، روز جمعه پنجم بهار، مادر مهر بشارت می‎یابد...پس از اینکه 275 روز از بشارت گذشت، یکشنبه شب 25 دسامبر مهر زاییده می‎شود... مهر در سن 25 سالگی مبعوث می‎گردد و دعوت می‎کند و چهل سال میان مردم به دعوت می‎پردازد و انجیل یا بشارت‎های خود را در نامه‎ی ارتنگ می‎نویسد... کوفات یا نیبران مهر، دوشنبه چهارم شهریور ماه، در روز عید شهریورگان سال 1518 رصد [208] پ.م، در یازدهمین ساعت روز که نزدیک نیمه شب می‎باشد اتفاق افتاده است.» 6
این فرضیه که بیش از نیم قرن ذوق و شوق گروهی از اندیشمندان را مجذوب کرده بود، برگرفته از روایاتی بود که «ابوالفتوح رازی، حمزه‎ی اصفهانی، طبری، مسعودی، ثعالبی، مقدسی و ابن‎اثیر در آثار خود آورده‎اند. » 7
چکیده این روایات این است که دو مسیحا در تاریخ پدید آمده‎اند که تولد نخستین در زمان شاپور اشکانی، 65 سال پس از اسکندر در سال 51 اشکانی، و تولد دومین در قرن چهارم پس از اسکندر در زمان اگوستوس امپراطور روم بوده است.
می‎دانیم که ارباب کلیسا، 25 دسامبر (چهارم دی ماه خورشیدی) را که میلاد نمادین ایزد میتراست، به جای میلاد واقعی حضرت عیسی (ع) پذیرفته‎اند. آیا ایزد مهر که پیش الگوی همه‎ی سوشیانس‎ها در هر زمان و مکان است و از پیش از زرتشت آئین او شناخته بوده، در سال 51 اشکانی با ظهور مهر پیامبر تجسد یافته است؟ 8
در فرضیه‎ی استاد بهروز و محاسبات گاهشمار یک آن 40 سال با تاریخ کلاسیک اختلاف ایجاد می‎شود بنابراین اصل فرضیه بر اساس محاسبات او هنوز به اثبات نرسیده است.
در روایات مورد نظر استاد بهروز «65 سال پس از غلبه و تسلط اسکندر بر سرزمین بابل (331 پ. م) قید شده است». ولی استاد تاریخ جلوس اسکندر (336 پ. م) را تاریخ غلبه انگاشته، میلاد مهر پیامبر را در سال 271 پ.م تعیین کرده است. با فرض صحت روایات، 65 سال پس از تاریخ واقعی غلبه نیز می‎توانست با همان نتیجه موضوع محاسبه باشد.
از سویی بدون هیچ لزوم، استاد بهروز با اصالت دادن سال 271 پ.م، میلاد مهر در فرضیه‎ی خود را به جای مبداء مشهور تاریخ اسکندری یا سلوکی یا منجمان بابل (312_311 پ.م) عنوان و 40 سال اختلاف در تاریخ ایجاد کرد که تا چند سال پیش جز برای شاگردان ارجمند او که سخت زیر تاثیر و باورمند فرمندی او بودند، مورد قبول نبود. انگیزه‎ی این اقدام شوق انگیز استاد شاید شیفتگی او به فرضیه کشف مهر پیامبر و نفی و افسانه شمردن اسکندر بوده است. از اینرو پذیرفته بود که این بیت معروف حافظ «ما قصه سکندر و دارا نخوانده‎ایم-از ما بجز حکایت مهر و وفا مپرس» چنین تغییر یابد: «... از ما بجز حکایت مهر از وفا مپرس».
با این حال با توجه به تحولی که در زمان اشکانیان در آئین جهانگیر مهر روی داده و قرائنی که در دست است، وجود تاریخی مهر پیامبر نیاز به پژوهش بیشتر دارد. با نگرش به بشارت‎ها و اسطوره‎های ظهور در متون کهن که خاستگاه مهر سوشیانس را در خاور ایران نشان می‎دهند، احتمال کشف این معمای تاریخی وجود دارد.
«در ارمنستان نیز که یک مرکز دین مهر بود، به گفته‎ی «اگاتانگلوس» تاریخ‎نویس ارمنی، او را پسر اهورا مزدا می‎خواندند. الیشه وارداپت نیز مهر را بغی درکالبد مردمان می‎داند و می‎نویسد: یکی از دانایان برگزیده گفته است که مهر خداوند از مادری میان مردمان زائیده شده و تاجور و پسر خداست».9
«در سراسر نواحی آسیای مرکزی، در کشمیر و لاداخ و تبت و حتی نواحی دورتر شمالی هنوز هم اعتقاد عجیبی وجود دارد که مسیح یا عیسی در آنجا سفر کرده است، بعضی ها عقیده دارند که مسیح حتی هند را هم دیده است».10
اگر اعتقاد مردمان آسیای مرکزی را ارج نهیم، آشکار است که سفر به آن نواحی با مهر مسیحا تناسب دارد، نه با ایشوع ناصری، باری، اگر معمای سلسله اشکانی را در تاریخ ایران حل شده انگاریم، باز با معمای دین و فرهنگ این سلسله، همچنان سروکار خواهیم داشت.
در پایان اشاره‎ای هم به موضوع یونان‎گرایی اشکانیان و اصطلاح «فیل هلن» بر سکه‎های آنان لازم به نظر می‎رسد.
استاد بهروز نوشته است: «می‎گویند فیل هلن یعنی دوستدار یونان، و هلن با هلیوس که در یونانی آفتاب و روشن باشد مربوط نیست. حال باید دید که اگر فرض کنیم هلن با هلیوس مربوط است، مبحث چه صورتی به خود خواهد گرفت.»11
مهندس احمد حامی چنین نظر داده است: «هلن فیل‎ها پیروان آئین مهر بودند، نه دوستدار یونان. زیرا یونان هیچگاه هلن نامیده نمی‎شده است.»12
دکتر محمد مقدم نیز چنین نوشته است: «صفت فیل هلن که روی سکه‎های اشکانی دیده‎اند در خور بررسی ا‎ست. اگر هلن در این واژه به معنای یونانی باشد، می‎گویند که نخستین بار به فرمان شاهنشاهان اشکانی در شهرهای یونانی که زیر فرمانروایی آن‎ها بوده روی سکه زده شده است... واژه هلن در پاره‎ای از نوشته‎های کهن به معنای پیرو دین بغانی به کار رفته است.»13
اصطلاح «فیل هلن» هم در حاشیه‎ی همان معمای کلی تاریخ و فرهنگ عصر اشکانی‎ست. اصولاً با احساسات و پیش داوری‎های ناسیونالیستی امروزین نمی‎توان واقعیت‎های تاریخ کهن را ارزیابی کرد. بلکه باید به فضای سیاسی و اجتماعی موضوع مورد بررسی در زمان و مکان مربوط به آن اشراف داشت، آنگاه در صورت امکان اظهار نظر درست را ارائه داد.
برای مثال، اسکندر را مقدونی و مقدونیه را همین کشور مقدونیه امروزی دانسته‎اند. ولی خاستگاه اسکندر در شاهنامه فردوسی عمّوریه واقع در فریگیا در آسیای صغیر است که مرکز آئین مهر بوده و کلاه شکسته مهری را هم کلاه فریگی یا فریجی نامیده‎اند. از سویی سلسله مزدایی هخامنشی از سپاهیان مقدونی و یونانی اسکندر شکست می‎خورد و فرو می‎پاشد. در حالیکه پس از اسکندر آئین و فرهنگ میترائی ایرانگیر، بلکه جهانگیر می‎شود. اسکندری که در تاریخ ایران جایی گجستک می‎خوانندش و جایی پیامبر می‎دانندش.
در یک نوشته‎ی سریانی آمده است: «چون دارا اسکندر را دید بر او نماز برد، چون باور داشت که اسکندر مهر خداوند است و فرود آمده است که بر ایرانیان یاری دهد. چون جامه او مانند خدایان بود و تاجی بر سرش نهاده بود که با پرتو نور می‎درخشید14.‎
پس از قرن ها ستیزه جویی جبهه‎ی مشترک ساسانی -بیزانس علیه آئین مهر، کشف واقعیت‎های تاریخی مهری دشوار است. اگر با نگاهی سطحی و ظاهرنگر به اسکندرنامه‎ها بنگریم و قضیه را تنها سیاسی و نظامی در نظر آوریم، از سطح فیلم‎های «الکسندر» که نمایشگر شیطنت امپریالیسم غرب است فراتر نتوانیم رفت.
ویران سازی و آتش سوزی حریم مزدائی و سوزاندن اوستا توسط اسکندر از یک سو، و گسترش و نیرو گرفتن آئین میترایی پس از اسکندر از سوی دیگر بر حوادث تاریخی آن زمان رنگ تعصبات دینی و فرهنگی می‎بخشد و ارتباط مستقیم مغ کشی داریوش اول را با موبدکشی اسکندر آشکار می‎سازد.
اشکانیان به هنر و ادبیات و خدایان یونان توجه داشتند. در روزگاران گذشته نیز چون امروز، همکیشان در دو کشور دوستدار همدیگر بودند. بنابراین آنطور که بعضی پنداشته‎اند، فیل هلن جنبه بیگانه پرستی نداشته و به سبب ناتوانی امپراطوری اشکانی در برابر یونان نیز نبوده است. زیرا پس از محو شدن یونان در قدرت امپراطوری رم نیز، فیل هلن بر سکه اشکانی دیده می‎شود.
باری، تاریخ و فرهنگ عصر اشکانی نکات ناشناخته فراوان دارد که در این نوشتار کوتاه نمی‎گنجد. ولی برای توهم زدائی از عنوان فیل هلن، اینک نکته پایان و سپس نقطه پایان: در میان شاهان اشکانی که خود را فیل هلن نامیده‎اند یک تن که تیرداد دوم باشد، خود را فیل رومن (دوستدار روم) خوانده است.
علیرضا صدفی – فروردین 1391
  • قیمت (تومان):8,000
  • قیمت خرید نقدی (تومان): 8,000
  • خرید پستی خرید نقدی
سبد خرید
جستجو
پشتیبانی از طریق مسنجر
طراحی سایت : واحد فنی ایران مارکت سنتر (شرکت نگین ابتکار توس)
به ncactus.ir امتیاز دهید :
با تشکر از حمایت شما